ـ[عمر عبدالتواب]ــــــــ[17 - 06 - 07, 02:30 م]ـ
صلى الله عليه وسلمnglish version مرکز > دبا فارسي > جلد 4 > ابن لبودي
نوشتار پيشين نوشتار پسين
--------------------------------------------------------------------------------
ابن لبودي
جلد: 4
نويسنده: عباس حجت جلالي
شماره مقاله:1697
--------------------------------------------------------------------------------اِبْن ِ لُبودي، ابوالعبّاس شهاب الدين احمد بن خلل بن احمد بن ابراهيم لبودي (834 - 896ق /1431 - 1491م)، مورخ، اديب و محدّث شافعى مذهب كه به ابن عُرعُر نيز معروف بود. وي در صالحية دمشق كه در آن روزگار مركز تجمع دانشمندان و فقيهان و محدثان بود، به دنيا آمد (سخاوي، 1/ 293). خاندان او همه محدثانى اهل علم و دانش بودند، اما از راه پيشه وري روزگار مى گذرانيدند (نك: همو، 3/ 189، 11/ 260). پدرش از محدثان صالحيه به شمار مى رفت و نياي مادري او جمال الدين يوسف بن محمد حَجينى (ح 773 - 849ق) نيز كه محدثى حنفى مذهب و صاحب اِسناد بود و شاگردانى هم تربيت كرد، از راه خريد و فروش پنبه در بازار صالحيه روزگار مى گذرانيد (همو، 10/ 328). اشتهار او و پدرش به ابن عرعر (همو، 3/ 189؛ عُرعُر به معناي رئيس و بزرگ) احتمالاً بر اعتبار و سرشناسى آنان در صالحيه دلالت داشته است.
ابن لبودي در كودكى پس از حفظ قرآن مجيد و آموختن كتابهاي لازم ديگر، به منظور آشنايى با تاريخ و حديث، به دست شعبان بن محمد ابن جميل، محدث حنبلى مذهب اهل صالحيه سپرده شد و بخش بزرگى از سيرة ابن هشام را از وي شنيد (همو، 1/ 293). آنگاه در حلقه هاي گوناگون درس حوزة صالحيه به فراگرفتن دانش ادامه داد. در ادب عرب، شهاب الدين ابن زيد و در فقه، بدرالدين ابن قاضى شهبه و زين الدين نشاوي از جمله استادان او بوده اند (همانجا) و در حديث نزد خيضري (محمد بن محمد بن خيضر) كه در محضر نخستين مربى و استادش با او آشنا شده بود، به كمال رسيد. وي از ديگر محدثان بزرگ چون شهاب الدين ابن عبدالهادي و مجيرالدين ابن ذهبى نيز حديث شنيد. سخاوي مى گويد: هنگامى كه در دمشق بر مشايخ آن شهر قرائت حديث مى كردم ابن لبودي نيز در آن مجالس حاضر بود و قرائت مرا استماع مى كرد (همانجا). ابن لبودي در سفر حج با تقى الدين ابن فهد مكى ديدار كرد و از او حديث شنيد (همانجا؛ نيز نك:. ( Gصلى الله عليه وسلمL,S,II/255 آثاري كه از وي برجاي مانده است، نشانة تبحر او در حديث و كوشش وي براي دست يافتن به اسانيد عالى است. با اينهمه از گفتة سخاوي (همانجا) برمى آيد كه وي، بيشتر در پى ِ گردآوري اطلاعات تاريخى بوده است.
ابن لبودي علاوه بر حديث و تاريخ، به نظم و نثر و ادب عرب نيز دلبستگى داشت. سخاوي در مدت اقامت در دمشق مستقيماً و پس از آن از راه مكاتبه به مجموعه اي از گفته ها و نوشته هاي او دست يافته است. وي رنجهايى را كه ابن لبودي در راه آموختن شعر و نثر عربى در جوانى بر خود هموار داشته، ستوده (همانجا) و 3 قطعة دوبيتى از اشعار او را نقل كرده است (1/ 294).
ابن لبودي كه دردمشق به كار بازرسى مدارس و موقوفات باب البريد اشتغال داشت، به قول سخاوي، مردي زيرك و فروتن و صميمى و نرم خوي بود. با اينهمه، ظاهراً بين او و سخاوي كدورتى پديد آمده بود، اما او توانست كه با وساطت ابن فهد و اهداي آثار منظوم و منثور خود، پيوند دوستى را با سخاوي حفظ كند (همو، 1/ 293). وي در تمام عمر، جز براي زيارت خانة خدا، از صالحيه و دمشق پاي فراتر ننهاد و سرانجام در همانجا درگذشت و نخست در جامع دمشق و سپس در جامع مظفري بر وي نماز گزاردند و در كنار پدر به خاكش سپردند (همو، 1/ 294).
ابن لبودي ظاهراً هرگز مجلس درسى تشكيل نداد و شاگردي تربيت نكرد. از اين رو آنچنانكه مى بايست، در تاريخ علم و ادب شناخته نشده و اطلاعات ما دربارة زندگانى او تقريباً منحصر به گزارشهاي سخاوي است. بسياري از آثار او نيز از دست رفته و بخش اعظم آنچه به جاي مانده هنوز به صورت نسخ خطى در كتابخانه هاي جهان پراكنده است.
¥